اقا رادین اقا رادین ، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره
کلبه خاطرات نفس خالهکلبه خاطرات نفس خاله، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره
عشق مامان و باباشعشق مامان و باباش، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

رادین نفس خاله

ما اومدیممممممم

1393/8/18 14:48
نویسنده : خاله ی رادین
1,011 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستای گلم...

خوبید؟؟عزاداریاتون قبول

من و اقا رادین بالاخره برگشتیم تقریبا یک ماه چند دو هفته ی شد که ما نبودیم.

مرسی از همه ی اون دوستایی که تو نبود ما جویای حال ما بودن ممنونم وااااااقعامحبت

وووووو حالا عشق خاله....

اقا رادین قرار بود 11 ابان یعنی یکشنبه بیاد شمال اما شنبه حدودا ساعتای 2 خاله زهرا به من زنگ زد و گفت که رادین اینا امروز میان وااااااااای که چقدر خوشحال شدم بعد از کلاسم ساعت 4:30 رفتم خونه ی عزیز هنوز نیومده بود کلی انتظار کشیدم تا بالاخره عشقم اومد...

وای که چقدر بزرگ شدی نازنینم به قول بابایی دیگه پســــــر شدی نمیدونی چقدر خوشحال شدم وقتی اولین نفری بودم که بقلت کرد به هیشکی هم ندادمت تا اخر دیگه به زور ازم گرفتنت وقتی بردمت توی خونه اولین چیزی که نشون دادی پنکه ی روی سقف و لامپا بود اخه تو عاشقشونی همش دوست داری بهشون دست بزنی...

دقیقا تا دیروز شمال بودید و ساعت 6 صبح حرکت کردید به سمت تهران اخ که چقدر شب قبلش گریه کردم تو هم هی نگام میکردی صورتمو ناز میکردی قربوووووووووووووووونت برم

تهارن که بودید مامانت میگقت چند قدم میری و میوفتی اما وقتی اومدی شمال چون خونه ی عزیزجونی بزرگه خیلی خوب تونستی راه رفتنو یاد بگیری و الانا تو میدوئیو ما هم پشت سرت...بابا و مامان و هم قشنگ میتونی تلفظ کنی...

و بالاخره اینکه خیلی شیرین شدی خاله حتی شیرین تر از قبل ازت عکس گرفتم اما نه زیاد نصفشو الان میزارم بقیشم بعدا.

الهی من فداااااااااات شم خیلی دوست دارم مـــــــــرد کوچک من

اول از لباسای جدیدش برا پاییز

اینو یادم رفت بود

اینم کفشای عشقم

و اینمممممممممم از نفس و عشق و عمر و جووووووووون من

اینم یه عکسی از دو مرد خانواده

اخرین عکس پسملی

دوووووووووستون دارم نظر یادتون نره هااااااااااااابوس

پسندها (8)

نظرات (14)

رضوان مامان رادین
18 آبان 93 15:50
به به چ عااالی که برگشتید...جیگر رادینو و هر کسی که اسمش رادینه پاسخ: فدات شم عزیزمخخخخخخخ
نیلوفر
18 آبان 93 19:10
اخییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی پاسخ:
مامان فرهام
18 آبان 93 21:53
سلام به به خاله جونی مهربون اومد دلمون واسه رادین جونی تنگیده بود ...چه لباسای خوشجلی مبارکت باشه عزیزم ... ایشاله قدمهات تو زندگی پایدار باشه آقا پاسخ: سلام عزیزم.ما هم دلمون واسه فرهام جونی و مامانش تنگیده بود میسی خاله
مامی آتریسا جون
19 آبان 93 10:18
ماشالله بزرگ شدی رادین جونم بووووووووووووووس پاسخ: مرسی خاله جون
ابجی سجا
20 آبان 93 10:21
من از چشم تو خواندم روز آغاز که با این عشق کار دل تمام است
آریا، مامانی و بابایی
20 آبان 93 12:24
سلـــــــــــــــــــــــــــــــــام عزیزم خوب شد که برگشتید دلمون واستون یه ذره شده بود به به چه لباسهای قشنگی چه پسر نازی قربونت برم خودت گلی تو گلها چیکار میکنی پاسخ: سلام گلم ممنون.مییییییییییییییییییییییسی خاله جونی
محدثه، مامان ارسطو
21 آبان 93 23:21
سلام عزیزم خوش اومدی دوباره لباسای رادینی مبارکــــــــ به به چه کفشایی؟؟؟ سلامت باشن آقا رادینی
ابجی سجا
28 آبان 93 13:48
باشه عزيز ميرم عكس سجارو هم كذاشتم اكه ميشه راي بدين
ابجی سجا
28 آبان 93 13:49
به اندازه دلتنگی سربازان بی مرخصی زندونیای بی ملاقاتی قناری های توی قفس مریض های بی نفس و دل های بی کس بیادتم
ابجی سجا
28 آبان 93 13:49
اااااااابيم
مامان آنیسا
28 آبان 93 14:23
رسیدن بخیر عزیزم جاتون خالی بود آفرین به رادین عزیزم که راه رفتنو یاد گرفته
خاله سانی
28 آبان 93 22:32
اخییییی عزیزم چه لباسای خوشگلی مبارکت باشه ای جوونم قربون خنده هاش دلم تنگ شده بود واسه رادین جون
مامانی رسا
3 آذر 93 13:15
به به مشتاق دیدار خاله جونی دلتنگتون بودیم ماشالله رادین جون دیگه آقایی شده واسه خودش . یه بوس واسه جیگری که وسط گلاس آخه خودت گلی اونجا رفتی چیکار
نیلوفر
9 آذر 93 16:12
افرین عزیزززززززززززززززززززم.راستی برنده شدن عکست مبارک اقا رادین گل.